«از کورهراه تا شاهراه» شعار نشریهای در حوزهی گردشگری است که چه در ظاهر و چه در محتوا در پی تحقق رویاهایی هستند که دنیای سفر و گردشگری عمیقا به آن نیازمند است. در یک صبح تابستانی مهمان دفتر نشریهی «گیلگمش» بودیم تا در کنار نویسندگان این نشریه گفتگویی دربارهی روند صنعت گردشگری داشته باشیم.
آمارهای سازمان جهانی جهانگردی (UNWTO) میگویند؛ تنها در چهار ماهه نخست سال میلادی جاری بیش از 360 میلیون گردشگر در جهان جابهجا شدهاند! با این حجم از جابهجایی، «سرعت عمل» در صنعت گردشگری بسیار مهم است. درگفتگویی با یک کارشناس فروش تورهای گردشگری، از راهکاری نرمافزاری گفتهایم که همگام با نرخ رشد گردشگران بهپیش میتازد.
شما هم بیشتر وقتها وعده ناهار یا شام را برای جمعهای کاری و دوستانه انتخاب میکنید؟ اگر اینطور است، باید برایتان بگوییم که صرف صبحانه در کنار دوستانی عزیز هم جذابیتهای خودش را دارد. با طلوع خورشید تمام طبیعت بیدار و جهان از انرژی سرشار میشود. انرژی که تا مدتهای طولانی همراه شما خواهد بود.
وقتی میخواهید خود را معرفی کنید، چه چیزی است که بعد از نام و نام خانوادگیتان برایتان مهم است؟ بله تاریخ تولد. هر چقدر هم که انسانها بزرگ شوند روز تولدشان با بقیهی روزها فرق میکند. اگر صاحب کسب و کاری هستید از قدرت این روز بهخصوص و کارهایی که میتوانید برای مشتریانتان انجام دهید غافل نشوید.
دوست دارید شما صاحب بهترین رزومه باشید؟ بیست دقیقه وقت بگذارید و این مطلب را بخوانید. تا از نقش کلیدی و قدرتمند یک رزومه خوب در آینده شغلی و تحصیلی با ذکر نکاتی کاربردی آگاه شوید. میخواهید رزومهای موثر و کارا بنویسید؟ در ادامه این مطلب با ما همراه باشید.
برای بهراه انداختن یک رویداد به چه چیزهایی نیاز داریم؟ بهنظر من که مدتی را بهعنوان مدیر منابع انسانی کار کردهام، برنامهریزی، نظم، اطلاعات کامل و از دست ندادن جزئیات از همه چیز مهمتر است. اما چه ابزاری میتواند آنقدر منظم باشد که نگذارد آب در دلتان تکان بخورد؟
روابط کاری با برخی دوستان، منجر به رویدادهایی میشود که فراتر از مشغلههای همیشگی هستند. مثالی از این ارتباط، شرکت گردشگری آرند تور و شرکت هموراست. این دو شرکت که در آستانه پنج سالگی همکاری خود قرار دارند، تصمیم گرفتند در یک کافه دنج و دوستداشتنی با همدیگر شامی دوستانه را صرف کنند و از خاطرات سالهای همکاری بگویند.
خوب یادم میآید، تا همین چند سال پیش از فروش بیزار بودم. احساس میکردم این کار برایم بحران روحی بزرگی ایجاد میکند. زنگِ تلفن، کابوس شبهایم شده بود. حتی اگر قرار نبود خودم هم کار فروش را انجام بدهم ترجیحم این بود، جایی دور از فروشندگان بنشینم. اما چه اتفاقی افتاد که این روزها از این کار لذت میبرم؟
گیاهان موجوداتی عجیب و دوستداشتنی هستند. رشد و بزرگ شدن آنها، گل یا میوه دادنشان و حتی رفع مشکلاتی که برایشان ایجاد میشود، دلچسب است. ما در همورا چند وقتی است میزبان گلدانهای رنگارنگی شدهایم که برایمان بسیار عزیزند.
شاید اگر من ده سال پیش درباره تیپهای شخصیتی شنیده بودم، میتوانستم در برخی شرایط بهتر عمل کنم. واکنشهای دیگری را برای بحرانهای کار و زندگی شخصیام داشته باشم. برای رسیدن به خواستههایم به شکل دیگری تلاش کنم. نه تنها دیگر دچار درگیریهای گوناگون نمیشدم، بلکه میتوانستم با درک تنوع، اوضاع را به نفع خود تغییر بدهم.